غزلی بری شیخ ابراهیم زکزاکی
شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۵۳ ب.ظ
برای نهضت شیخ زکزاکی
بغضی شکست و گفتم از این غصه
شرحی که خط به خط پرِ غمناکی ست
از نیجریه نیز خبر آمد:
"پاکی اسیر هجمه ی ناپاکی ست"
از چشمها کرشمه ی خون جوشید
از خاک خشک چشمه ی خون جوشید
سروی اگر به خون بزند ریشه
سرشاخه هاش سِدره ی افلاکی ست
این را چرا هنوز نفهمیدند؟
"بر آفتاب خاک نمی پاشند"
این شیخ از سلاله ی خورشید است
حتی اگر که چهره ی او خاکی ست
از خون جون پر شده رگهایش
شد زخمی یهودی و سگهایش
زخمی که برتنش شده حکاکی
از زخمهای کرببلا حاکی ست
دنیا همیشه خام نمی ماند
تا عاقبت به کام نمی ماند
این راه ناتمام نمی ماند
معلوم می کنند که حق با کیست
این شعله هُرمِ آهِ خمینی هاست
راه حسین و راه خمینی هاست
دیروز روز نهضت ما بود و
امروز روز نهضت زکزاکی ست
«مظاهر کثیری نژاد»
۹۴/۱۰/۱۲