مانده حسن چشمان خواهر را بگیرد
یا آن طرف دست برادر را بگیرد
آشفته بازاری ست،گویا هیچ کس نیست
قدری جلوی بانی شر را بگیرد
۳ نظر
۱۳ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۲۲
مانده حسن چشمان خواهر را بگیرد
یا آن طرف دست برادر را بگیرد
آشفته بازاری ست،گویا هیچ کس نیست
قدری جلوی بانی شر را بگیرد
چه قدر،شیشه ی عمر تو زود می شکند؟
کبوتری که پرش شد کبود می شکند
سقوط اگر چه سرآغاز پرشکستن هاست
پرِ پرنده ی تو در صعود می شکند
درد تو نیست به جز معجزه درمانش،آه!
عمرتو نیست به جز تلخی پایانش،آه!
ترس زینب همه از غصه ی فردای تو بود
و از آرامش قبل از شب توفانش ،آه!