آه!ای مسیح شرق!بدم بر قلوب...ها!
سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۴۷ ق.ظ
رگها گرفته مثل زمانی که جوب ها...
در سینه جای توست نه جای رسوب ها
گاهی دلم بدون سبب تند می زند
جوری شبیه ثانیه ی دارکوب ها
در انتظار دیدن رویت کلافه ام
هر لحظه ای که می رود از این غروب ها
سرما اگر چه روزی این روزها شده ست
هیزم شدند محض رضای تو چوب ها
دیگر بس است هر چه بدی کرده ام به تو
حالا در انتظار تو هستند خوب ها
گرد از غبار آینه های زمین بگیر
آه ای مسیح شرق بدم بر قلوب...،ها
۹۳/۰۱/۱۲