*

اینجا ویترین مجازی مظاهر کثیری نژاد برای عرضه ی اشعار آیینی در حوزه ادبیات هیات(غزل،زمزمه،زمینه،واحد،شور و ...) است.
الهی که مورد رضای اهلش باشد و در صدر همه ،اهل بیت(علیهم السلام)

*****کانال تلگرام اشعار و نغمات آیینی مظاهر کثیری نژاد******:

Telegram.me/mazaherkasiri

مظاهر کثیری نژاد

زمزمه ی وفات جضرت زینب سلام الله علیها

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۱۰ ب.ظ

شعر:
مظاهر کثیری نژاد
با نوای:
حاج محمد رضا بذری
دیگه قلب من از زدن ایستاد
چه جوری می تونم رو پام واستم
بدون تو بودن عذابه برام
من این زندگی رو نمی خواستم


باید دیگه تسلیم تقدیر شم
غمت کاری کرده که من پیر شم
نه الان که یه سال و نیم پیش بود
می خواستم از این زندگی سیر شم

نه این که گلایه کنم از همه
من از دست دوری فقط عاصی ام
درسته که موهام شد از غم سپید
ولی تو نگو که نمی شناسی ام

نه مشتاق گلزار و نهرم حسین
شده زندگی بی تو زهرم حسین
تو رفتی و یک سال و نیمه که من
با هر چی خوشی بوده قهرم حسین

چقدر این بلا رو تحمل کنم؟
دیگه پر شده کاسه ی صبر من
گره خورده بختم به شام بلا
که اینجا شده آخرش قبر من

بگو کی توی این بلاهای سخت
مراعات کرده نظیرم حسین؟
می خوام این سعادت نصیبم بشه
دم روضه خوندن بمیرم حسین

شکسته غم کربلا بالمو
شده از غمت زیر و  رو حالمو
سرم در هوای تن بی سره
هنوزم حوالی گودالمو

همونجا که جبریلم آخر برید
برادر دل از حب خواهر برید
همونجا که شمر از تنت سر برید
جلو چشمای خیس مادر برید

دویدن با اسبای تازه نفس
غروب همون روز دنبال من
واسه بچه هات دلهره داشتم
فدای سرت جفت خلخال من

منم دختر دختر مصطفا
چرا باید اینجور اسیرم کنن؟
منو مثل مردای جنگی چرا
با زنجیر و غل دستگیرم کنن؟

گره خورده با روضه احساس من
کجاس اکبرم؟،پس کو عباس من؟
شده وقت محمل سواری ولی
یکی نیست بگیره رکاب واسه من؟

به امر تو هرجا که می شد شدم
سپر واسه هشتاد و چار طفل و زن
ولی در عوض چیزی از من نموند
واسه تک تکشون منو می زدن

منو بردن از کوفه تا شهر شام
از این شهر رفتم به زور کسی
شنیدم ،سرم رو به محمل زدم
سرت رفت توی تنور کسی

دم صبح دیگه رسیدم به شام
شبو همنشین خرابه شدم
تو این چند ساعت برای یه بار
نذاشتن بمونم تو حال خودم

همه فخر این شهر در اینه که
فقط نون غیرت رو آجر کنن
با گوشواره های رقیه می خوان
برای رقیه تفاخر کنن

برای تماشای ما اومدن
همه از دهاتا و شهرای دور
به دستور شمر و سنان رد شدیم
ز دروازه ی پر عبور و مرور

نمک روی زخمای بازو زدن
به طعنه به ما چشم و ابرو زدن
اینا یک طرف،این قدر بی حیان
که بی معجری مون رو تو رو زدن

...و هرکی به حد توان خودش
به اولاد پاک تو دشنام گفت
برای همین بود که یک امام
سه بار از ته قلبش الشام گفت

تو اصلن بگو شب به ما جا ندن
محلی به اولاد زهرا ندن
ما از نسل پیغمبر خاتمیم

به ما لااقل نون و خرما ندن


۹۳/۰۲/۲۶
مظاهر کثیری نژاد

نظرات  (۱)

مدافعان حرم www.modafeon.blogfa.com

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی