زمینه وفات حضرت زینب سلام الله علیها
جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۱۳ ب.ظ
شعر:
مظاهر کثیری نژاد
با نوای :
حاج محمد رضا بذری
بند اول:
بذار بگم من از دل کبابمو
بذار بگم برات چی بود عذابمو
رسیده لحظه های آخر منو
رسیده دیگه وقت انتخابمو
از داغت کبابمو،هنوز اسیر ناله های کودک ربابمو
دلتنگ توام داداش،یه شب نمی تونم بدون فکر تو بخوابمو
بغضی مونده تو گلوم، پر از غمم چرا نمی رسم دیگه به آرزوم
از وقتی سه ساله رفت،دیگه واسه همیشه رفت داداش پیش تو آبروم
بسم بود یه سال و نیم،پیش چشام نگاه زار چند تا بچه ی یتیم
کاش تقدیر عوض می شد،دلم می خواست همه دوباره تو مدینه جمع بشیم
(بسه فراق ،قد یه سال و نیم ، دیگه می خوام کنار هم باشیم)
حسین من حسین من حسین من حسین من(2)
بند دوم:
به گوششون رسیده بود پیاممو
به دل اثر نکرده بود کلاممو
اگر که کشتنت میون قتلگاه
منم شهید قتلگاه شاممو
خواهر اماممو، ولی اسیر زخم سنگ روی پشت باممو
یک دنیا جماعتن،دریغ از این که یک نفر بده جواب سلاممو
غم با درد تلاقیه،نگاه گریه دار بچه ها به چشم ساقیه
شرمندم نکردی و،نپرسیدی چرا سکینه گونه هاش اقاقیه
رو نیزه برابرم،نشسته بودی و می خوندی روضه واسه معجرم
من موندم چی کار کنم،یه تیکه پارچه هم نبود بذارم آخه رو سرم
(بسه فراق،قد یه سال و نیم،دیگه می خوام کنار هم باشیم)
حسین من حسین من حسین من حسین من(2)
بند سوم:
به جبر روزگار اگه مسافرم
بگو بدون تو آخه کجا برم
دیگه نگم توی دلم چی می گذره
بخون تو باطنم رو از ظاهرم
در تاب و تبت نبود؟،مگر که همکلام روز و همدم شبت نبود؟
جون من بگو داداش،بگو تو این سفر کجا بودی که زینبت نبود؟
حالا غم رو غم گذاشت،زمونه داغتو یه سال و نیم روی دلم گذاشت
هر جا شد سپر شدم،نگی که خواهرت چیزی واسه رقیه کم گذاشت
خوش بود با دلت گلم!،کی گفته بی تو عاشق صدای نهر و بلبلم؟
من می خوام ببینمت،بسه داداش خدایی کم شده دیگه تحملم
(بسه فراق،قد یه سال و نیم،دیگه می خوام کنار هم باشیم)
حسین من حسین من حسین من حسین من(2)
۹۳/۰۲/۲۶