سرود میلاد امام رضا-با نوای حاج محمد رضا بذری
جمعه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۰۷ ق.ظ
بند اول:
دل با تو بهاره ، مست و بی قراره ، عتیق انقلابه ، امشب دوباره
مشهد پر فروغه ، راه آهن شلوغه ، زایرات زیادن ، قحط قطاره
از آسمون لطفت داره می باره شادی
ده روزه که تو قلبم ادامه داره شادی
از برکت تو هستیم روی نوار شادی
تو حرم اوج حالمه ، دوست دارم یه عالم
خدا وکیلی خادم حرم شدن مدالمه
خودمو الکی میون زایرات گم می کنم
به هوای این که هنوز کوچیکمو و سه سالمه
تا وسط صحن گوهر شاد تو شاد شادمو
کنار تو باشم یه جوری غصه بی خیالمه
(جان آقا!، سلطان آقا! یا علی بن موسی الرضا!)
دل با تو بهاره ، مست و بی قراره ، عتیق انقلابه ، امشب دوباره
مشهد پر فروغه ، راه آهن شلوغه ، زایرات زیادن ، قحط قطاره
از آسمون لطفت داره می باره شادی
ده روزه که تو قلبم ادامه داره شادی
از برکت تو هستیم روی نوار شادی
تو حرم اوج حالمه ، دوست دارم یه عالم
خدا وکیلی خادم حرم شدن مدالمه
خودمو الکی میون زایرات گم می کنم
به هوای این که هنوز کوچیکمو و سه سالمه
تا وسط صحن گوهر شاد تو شاد شادمو
کنار تو باشم یه جوری غصه بی خیالمه
(جان آقا!، سلطان آقا! یا علی بن موسی الرضا!)
بند دوم:
لطفت فوق العاده ، چیزی که زیاده ، از تو رحمت و از من استفاده
من از عمق سینه ، اعتقادم اینه ، که باب الجوادت باب المراده
هشت درب بهشت یعنی ، درای مضجع تو
نور می گیرم از صحن و سرای مضجع تو
مریضم اغتقادم به دوای مضجع تو
حس رهایی از قفس تو صحن آزادی دارم
امشب از اون حالای مسجد گوهر شادی دارم
مادرم اولین سفر یه پارچه بست دور مچم
هنوزم اون پارچه سبزی که بهم دادی دارم
همه گره می زنن و تویی که بازش می کنی
بازم جای شکره که یه پنجره فولادی دارم بند سوم:
عرش اعلی می گه، خدا حتی میگه، کفگیر بهشت امشب ته دیگه
شده شادی نزدیک، حتی واسه تبریک ، خلایق میان از کرات دیگه
امشب شب خوشحالی برای اهل بیته
روی سر ما بال همای اهل بیته
دلها همه راضی به رضای اهل بیته
حرم تو بهشت اعلا و خوشی بختمه
نهر عسل و شیر و غنچه و گل و درختمه
پدرم از وقتی که دستمو تو دست تو گذاشت
زیر علم هر کسی باشم به جز تو سختمه
همین که ضامن شب اول قبر من باشی
ملکه ی عذاب معذب خیال تختمه
لطفت فوق العاده ، چیزی که زیاده ، از تو رحمت و از من استفاده
من از عمق سینه ، اعتقادم اینه ، که باب الجوادت باب المراده
هشت درب بهشت یعنی ، درای مضجع تو
نور می گیرم از صحن و سرای مضجع تو
مریضم اغتقادم به دوای مضجع تو
حس رهایی از قفس تو صحن آزادی دارم
امشب از اون حالای مسجد گوهر شادی دارم
مادرم اولین سفر یه پارچه بست دور مچم
هنوزم اون پارچه سبزی که بهم دادی دارم
همه گره می زنن و تویی که بازش می کنی
بازم جای شکره که یه پنجره فولادی دارم
(جان آقا!، سلطان آقا! یا علی بن موسی الرضا!)
عرش اعلی می گه، خدا حتی میگه، کفگیر بهشت امشب ته دیگه
شده شادی نزدیک، حتی واسه تبریک ، خلایق میان از کرات دیگه
امشب شب خوشحالی برای اهل بیته
روی سر ما بال همای اهل بیته
دلها همه راضی به رضای اهل بیته
حرم تو بهشت اعلا و خوشی بختمه
نهر عسل و شیر و غنچه و گل و درختمه
پدرم از وقتی که دستمو تو دست تو گذاشت
زیر علم هر کسی باشم به جز تو سختمه
همین که ضامن شب اول قبر من باشی
ملکه ی عذاب معذب خیال تختمه
(جان آقا!، سلطان آقا! یا علی بن موسی الرضا!)
۹۳/۰۶/۲۱