غزل فاطمی-سال 1394- این که رفته ست به بالا به گمانم دود است
پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۱۶ ب.ظ
این که رفته ست به بالا به گمانم دود است
بوی چوب است ولی چوب نه چوب عود است
زخم این حادثه گویای «فمن آذاها»ست
اگر او حضرت زهراست که حتمن بوده ست
دود ، راه نفس فاطمه را می بندد
علت متقن تنگی نفس ها، «دود» است
کار یک هفته و ده روز نبود این تنگی
دو سه ماهی ست هوا دور و برش آلوده ست
آنچه می دانم از این حادثه جز خیر و خوشی است
طلب خیر که از منشاء شر بیهوده ست
فاطمه مال علی و به یقین آل علی ست
هر که با آل علی بد بشود نابود است
«دشمنش کشت» و نبی گفت که این کشتنشان
هرچه دارد ضرر و هر چه ندارد سود است
سالها مانده به ایام کهنسالی او
در جوانی به کسی گفتن «بی بی» زود است
مانده خاکستری از درب ورودی بهشت
چارچوبی که پس از سوختنش فرسوده ست
مظاهر کثیری نژاد
۹۳/۱۲/۲۸