غزلی پیشکش شهدای غواص -175 دست بسته ی مجنون
جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۱ ب.ظ
باز با پیک موجهای
بلند ، خبری نزد مادر آوردند
صد و هفتاد و پنج مروارید، از دل آبها در آوردند
داشتم من فقط به غم
توفیق، بعد این سالهای کم توفیق
لشکری رفت وبرنگشت اما، توی تابوت، لشکر آوردند
ماهیانی به تنگ شب
محبوس، دست بسته میان اقیانوس
صف شکن های روز اول را،اینچنین روز آخر آوردند
دستشان بسته شد اگرآن
روز،درشفاعت که دستشان باز است
چون که از آستینشان دست،ساقی آب آور آوردند
مادران شهید کم
ماندند ، خواهران شهید اما نه
تسلیت باد خواهران شهید!
...نزد زینب ولی سر آوردند
مظاهر کثیری نژاد
۹۴/۰۳/۲۹