بند اول:
نمونده واسم راه چاره، سرم روی دارالاماره
داره با ایما و اشاره
با التماس می گه نیا به کوفه
حرکت نکن دیگه نیا به کوفه
حیرون کوچه ها شدم، اسیر غصه ها شدم، تشنه گذاشتن کاممو
گفتم بیا ولی نیا، جون بابات علی نیا، پاره کن آقا نامه مو
رومو زمین نزن تو رو به جون زهرا، که قلبش خونه زهرا، نشم مدیون زهرا
بمون مدینه تنها روضه خون زهرا، سر و سامون زهرا، نشم مدیون زهرا
وای! کوفه پر از نامردیه
وای! تنها شدن بد دردیه